سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سزاوارتر مردم به بخشودن ، تواناترشان است به کیفر نمودن . [نهج البلاغه]
موجی عشق
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» خاطرات یک موجی

بسم الله

دوکوهه قدمگاه موجیان عشق

رسیدیم به استان خوزستان بچه ها پاشین رسیدیم به خوزستان جمشید پاشد اذان گفت  دوکوهه اولین باری بود که داشتم میرفتم دوکوهه چه ساختمان هایی پاهام شل شد اما باید میرفتیم نماز صبح یه در اونجا بود این چیه؟ گردان تخریب چه آشنا هست اااااا شهید دین شعاری با اون محاصن قشنگشون بعدا میام . حسینیه حاج همت وایی نماز خوندم رفتیم پای در همون اسم آشنایی میخواستم بریم تا تهش اما رام ندادن یعنی شهدا گفتن تو همین اول باش شروع کردیم حرف زدن حرفایی که تو شهر گفتنش حرامه ..

داشتیم برمیگشتم که دیدم اتوبوس نیست داره میره تو دلم گفتم آخه جون من جا موندم اما دیدم حاج دید منو گفت بیا دیگه جا میمونی ها ناچاری ما رو هم بردن .

اما امسال یه جایی بردن که من تاحالا نرفتم یکی که دوکوهه بود یکی هم پاسگاه مظلوم زید خدا نسیب تون کنه یک حالی داد که نگو نپرس شهدای مظلوم زمین مظلوم همه همه دست به دست داده بود که آدم به خودش بیاد همه شهدا داشتن کاری میکردن که آدم به فطرت خودش برگرده .

خدا خدا میکردم امشب شب عیدی ،شب عید فطرت من هم باشه شب بازگشت به فطرتم اما... مثه یه لشگر شکسته خورده روی شهدا مینده بودم چی بگم هیچی به قول بعضی ها نقطه چین به قول بعضی ها شرمنده هیچی به ذهن داغون من نمیرسید جز...

دیگه باشه برای بعد ،داستان ادامه داره

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » یه موجی ( شنبه 87/1/10 :: ساعت 12:11 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

بازم هم ...
تولد ، شعر شبانه
مجنونیون
چشم وا کن ای دوست شاید دیدیم
رمضان
بعد از ایامی
[عناوین آرشیوشده]