• وبلاگ : موجي عشق
  • يادداشت : چشم وا كن اي دوست شايد ديديم
  • نظرات : 1 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام
    صورتش زخم مي شد و از زخم ها خون مي آمد. ريشش
    را با تيغ زد تا زخم ها عفونت نکند. وقتي از سلماني به خانه
    برگشت، خيلي گرفته بود. گفت: ((مردم چه قدر ظاهر بين شده اند.
    مي گويند تو که خودت جانبازي، تو ديگر چرا؟ )).
    بستري شدنهاي ايوب آن قدر زياد بود که ديگر بيمارستان و اتاق
    ريکاوري مثل خانه ي خودم شده بود...

    يعني رويش سرخ وبلاگ راهيان حضور (rahianehozoor.blogfa.com) به روزه
    دوست داشتيد سر بزنيد.
    برا فردام در مورد پرواز سرخ خواهيم نوشت