بسم رب الشهدا
اینجا شلمچه است ، قتلگاه فاطمیون
اینجا شملچه هست دو قدم تا مدینه کوچه پشتی کربلا انیجا دل قتلگاه ست
بچه ها تحویل سال یادش بخیر شلمچه
چیده بودیم تو سفره سربنده و یک سر نیزه
بچه ها خیلی گشتن تو جبهه سیب نداشتیم
بجای سیب تو سفره کمپوتشو گذاشتیم
تو اون سفره گذاشتی یا کاسه سکه و سنگ
سمبه به جای سنجد یه سبزه رنگارنگ
اما یه سین کم اومد همه تو فکری رفیتم
مصمم با خنده همه یکصدا گفتیم
به جای هفتیمن سین تو سفره سر میزایم
سر کمه هر چی داریم پای رهیر میزایم
راستی بچه ها هفت سین شما تکمیله ؟
هر چی با خودم کلنجار رفتم اینو براتون ننویسم نشد پس گوش کن اخوی گوش کن موجی .
دلم بد جوری روز عیدی گرفته بود شملچه نگین خاکی های سرزمین جنون شلمچه قتلگاه فاطمیون زنده بمون تو باش . از ماشین امدیم پایین یه نگاهی به گنبد خوشگل آبی رنگ انداختم انگاری تو آب سردی تو اون فضای موجی من ریختن دنبال یه سرپناه یه چیزی که منو نشون نده میگشتم دیدم پرچم خوشگل هیئت مون داره چشمک میزنه یاحسین گرفتم و راه افتادم نمیدونم چرا این حرف حاج منصوره زمزمه من شده بود . آی شهدا ما صدا شما رو نشنیدیم کسی به ما خوش امد نگفت ما صدای پر محبت شما رو نشدیم اهای شهدا .
شلمچه سکوی پرواز آلودگانی مثل من برای رسیدن خدای فراموش شده وجودمون
شلمچه یک زمینه برای آسمانی شدن
شلمچه یعنی تشنگی را سیراب کردن
شلمچه یعنی آسمان را زمینی کردن
شلمچه یعنی قتلگاه یعنی کوچه های مدینه یعنی محراب کوفه
شلمچه یعنی گرما را سرد کردن
شلمچه یعنی ساکن شدن پرسش از خویش که تو آیا بنده ای ، یا اینان بنده الله بودن ؟....
شلمچه یعنی توبه یعنی نماز شب یعنی چند قدم تا خدا
رفیق قدم بزن طواف کن بگو برای خدا بگو برای شهدا بگو
آهایی شهدا برای ما حمد بخوانید چون شما زنده ای و ما مرده .
و شلمچه جایی که مهدی فاطمه اینجا یاران خود را بر زانوهای خویش به سوی حسین فرستاد
و
شلمچه ،شلمچه هست همین